پیش از این بیشتر دوستم داشتی
حرف میزدی
لبهایت با خندیدن مهربان بود
و آغوشت میتوانست باغهای خشکیده را سبز کند...
حالا اما از روزهای گذشته کمرنگ تری
حرف نمیزنی
دستت از دستم عبور میکند
در واقعیت ترکم میکنی
در خواب ترکم میکنی
در رویا ترکم میکنی
تو را ندارم...
غمگین ترین جای قصه همینجاست
رویایی که به واقعیت نرسد کم کم محو میشود
هوا سرد است...پنجره را ببند
بگو وقتی به تو فکر میکنم کسی صدایم نزند
اینجا تنها جاییست که تو را دارم ...
| اهورا فروزان |